
معنی ادامه | واژه یاب
continuance, continuation, elongation, proceeding, resumption, sequel. ادامه . [ اِ م َ ] (ع مص ) اِدامة. اِدامت . همیشه داشتن . پیوسته گردانیدن . (مجمل اللغة). پیوستگی . دایم داشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) : یدیم اﷲ نعمته علیه …
معنی ادامه - فرهنگ فارسی معین - لام تا کام
کلمه "ادامه" در زبان فارسی به معنای ادامه دادن یا ادامه یافتن است و به صورتهای مختلفی در جملات مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: اگر کلمه "ادامه" در وسط جمله بیفتد، معمولاً نیاز به ویرگول …
ادامه - معنی در دیکشنری آبادیس
ادامه (ترانه). «ادامه» ( به انگلیسی: On ) ترانه ای از گروه پسرانهٔ بی تی اس است. این قطعه در ۲۱ فوریهٔ ۲۰۲۰، به عنوان دومین تک آهنگ چهارمین آلبوم کره ای زبان گروه، نقشهٔ روح: ۷ منتشر شد.
ترجمه کلمه continue به فارسی | دیکشنری انگلیسی بیاموز
معنی و ترجمه کلمه انگلیسی continue به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - ادامه دادن (فعل) 2 - از سر گرفتن (فعل) 3 - دنبال کردن (فعل)
ادامه در انگلیسی، ترجمه، فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی | Glosbe
ترجمه "ادامه" را در فرهنگ لغت فارسی - انگلیسی بررسی کنید.: continuation, continuance, resumption. جملات نمونه: هوای سرد تا سه هفته ادامه یافت. ↔ The cold weather continued for three weeks.
ادامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
- ادامه دادن، مداومت کردن. پیوسته گردانیدن. - ادامه ٔ کار؛ (اصطلاح فیزیک) اصلی است که بموجب آن محرک مساویست با کار مقاوم.
ادامه - ویکیواژه
ادامه دادن، ادامه یافتن، ادامه داشتن، ادامه پیدا کردن
ادامه به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس
فَروَسته شدن = ادامه پیدا کردن {فروستن: پیشوند ‹فر› ( پیشوندی از زبان فارسی میانه، به معنای جلو، پیش و . . . . این پیشوند ربطی به فر به معنای شکوه ندارد.
معنی ادامه | لغت نامه دهخدا | پارسی ویکی
ادامه این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: اَپاریک (پهلوی) دریژه (کردی: دریژه پیدان) سَمتان (سنسکریت: سَمتانَ) پَربَن (سنسکریت: پرَبَندهَ)
معنی ادامه | لغتنامه دهخدا | واژهیاب
ادامه . [ اِ م َ ] (ع مص ) اِدامة. اِدامت . همیشه داشتن . پیوسته گردانیدن . (مجمل اللغة). پیوستگی . دایم داشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) : یدیم اﷲ نعمته علیه . (تاریخ بیهقی ص 217). ادام اﷲ بقاه ؛ خدای ...